این داستان پست

سلام خیلی سخته نوشتن درواقع همش تلگرام فعالم و اونجا مینویسم خیلی کم میام اینجا متاسفانه دلم برا تق تق کیبورد و خوندن نظرات و وبلاگا تنگ شده خیلیییییییییییییییییییی ولی تنبلم:) اگر بخوام از خودم بگم جونم براتون بگه من باالاخره بعد از هزاربار کنکور تج این داستان پست...ادامه مطلب

عزیزانم سلام، نوشتن اینجا سخت و سخت‌تر شده. نمیدانم پیشرفت تکنولوژی چقدر خوب است و چقدر بد ولی بدی‌اش این بود بلگفا را به خاطرات سپرد. از روزمرگی‌هایم بخواهم بگویم این است که دانشجوی مشاوره شده‌ام و خودم نیاز دارم با یک مشاور صحبت کنم. سحر همسایه قد این داستان پست...ادامه مطلب

سلام رفقا حالتون چطوره خوبید؟

چیکارا میکنید؟

اقا من امروز ده قسمت قورباغه دیدم و حقیقتا حالم بهم خورد از اینکه اینهمه دیدم:/ ولی فیلم خوبیه، نویسنده کارگردانش هومن سیدیه

بازی صابر ابر رو هم دوست دارم.

دیگه جونم براتون بگه که کلی باید برم بیرون ولی نمیرم هم به خاطر کرونا هم حوصله‌م نمی‌کشه. 

شما چه خبر؟

این داستان پست...

سلام اصلا نمیدونم دیگه کسی گذرش به اینجا میخوره یا نه ولی برای من آدم گریز اینکه کمتر کسی منو بخونه برام بهتره.! قورباغه تموم شد و تقریبا دوستش داشتم. خداروشکر عید دیدنی و عیدی در کار نبود باشد که همیشه همین باشه البته بدون کرونا. آوا اسم خواهر زاده‌ این داستان پست...ادامه مطلب

همیشه تو یع دوره از زندگیم حوصله یسری رو ندارم و همیشه هم به خاطر رفتارای خودشونه.!!!

خلاصه که امروز نوبت ایناست.

دل تنگ گذشته  مثل همیشه.

دلم کار میخواد و درآمد 

پشیمان از کارهای گذشته

این داستان پست...

یه سری رفتارو هربار تکرار میکنن، و فکر میکنن آذما رفتارای قبلیشون رو یادشون رفته در خالی که آدمی فراموشکار نیست و اینها روی هم تلنبار میشن و همه چی بد میشه.

دوستی که گفتی بهم ایمیل بده، کمی خودت رو معرفی کن:))))) ایمیل بدم چی بگم.

این داستان پست...

دلم میخواد با یکی حرف بزنم ولی  چه بگویم و به که بگویم رو نمیدونم.!!!!!

هنوز دلخوشم‌ به این بهار 

کااااش کمتر عصبی بشم، البته با کاش چیزی حل نمیشه:/ باید تمرین کنم.

دلم قدم زدن تنهایی تو یه فضای آروم رو میخواد بدون داشتن چادر:/ یه جا که هیچکس نباشه و هیچ کسیم نیاد.

یجا تقریبا شبیه اینجا!!!

این داستان پست...

سلام من برگشتمممم

سر خط خبر ها

 

_ریحانه بارداره بچش دختره

_معصومه دخترش دنیا اومده مهدیس خانم

_معصومه بارداره و نمیدونم بچش پیه

 

_من.منشی یک پزشک عمومی.شدم

_من دیگه با دوستام حرف زیادی ندارم

_با مریم دیگه اونقدر دوست نیستیم;) نه اون حرف میزنه نه اون وسط چت میره منم حرفام تع کشیده

 

_برای تولد مریم روسری لاک کیف پول و عروسک گرفتم

 

&دلم براتون تنگ شده بود

این داستان پست...

بچها تو پست قبلی مهدیه بچش دنبا اومد معصومه حامله است:-| نفهمیدم جطور جفتش شد معصومه

 

اره خلاصه دلتنگم گذشته ام.بجها

این داستان پست...

راستی دعا ها و انرژی مثبت هاتونو رو برام.بفرستین.دوستای قشنگم منم براتون بهترینازو میخوام   راستیییییی تلگراممو برادچند وقت حذف کردم.همیشگی.بشه صلووووات  راستیییییییی سعی میکنم ادما برام.مهم.نباشن  را این داستان پست...ادامه مطلب